نوشته های مستر من

قدم

با تو میشه تمام دنیا رو قدم زد؟!!! 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مسترمن

نسچایی

اینکه قهوه دعوت کنی و هر دو چایی بخوریم اونم نصفه :):

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

گفتی...

گفتی بهم زندگی خیلی زیباست... دُوییدم... :(

#محسن_چاوشی #عموزنجیرباف

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

سردار بی باروت

لبت مشروط، دلت پُرتوپ، نگاهت فتنه ی روسی
لبم پرخون، دلم آشوب، نگاهم چون اَرَس جاری
شدم سردارِ بی باروت در این تبریز، بی خاتون
گلستان ساز عهدت را در این تهرانِ قاجاری

#رص #رباعی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

تو

از نزدیک به هشت میلیارد نفر روی کره زمین

به خواب من آمدنت چه بود... 

سراب بیداری ات را که دیدیم...

سرای خواب هایت چه شود... 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
مسترمن

گذشته های دروغین

گاهی...

دلت تنگ نمیشود برای گذشته ها...؟!

گذشته هایی حتی پر از دروغ و فریب... 

شیرینی دروغ هایت به تلخی حقیقتت می ارزید...

بعضی سکانس های زندگی دوست داشتنی اند...

حتی اگر تمام شوند...

و تکرار ناپذیرند...

حتی اگر تکرار شوند....

۰ نظر
مسترمن

زادروز

بیست و پنجمین

بیست و چهار شهریور 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

یک استکان حرف

تا حالا؛

یک استکان چای بسیار 

شیرینِ گرمِ تلخِ سرد 

را نوش جان کرده ای؟!

:):

To understand me

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

ارشد96

دلخوشی یعنی این که همون رشته شهری که عاشقشی قبول بشی 💗 

#ارشد96 #فلسفه #تهران #روزانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

نامه خیالی 5 (معجزه)

بانوی خیالیِ من...

می دانی...

دلم که می گیرد... هوای تو را می کند...

انگار که در هوایی که نفس های تو در آن دمیده می شود آرامشی سحرآمیز نهفته باشد...

و خدا داند که حال این دل را تمام طبیبان شهر جواب کرده اند...

آنها چه می دانند از معجزه و سحر...

آنها که از معجزه ی نوازش چشمان تو بویی نبرده اند...

یک قرص چشمان تو آرام بخش تمام امراض من است...

و قرص دیگر چشمانت... روشنایی بخشِ حیاتِ وجودی من...

معجزه ی لبانت... آنگاه که مرا خطاب قرار دهی... سرسبز ترین ماه پاییز را رقم می زند...

و گرمای دستانت برای من تمام سرمای زمستان را کافیست...

آنگاه که لبخند روی لبان تو نمایان شود... شکوفه های بهاری جان روییدن می گیرند و تقویم روزگارِ من با تو تحویل می شود...

گرمای آتش عشق تو گرمترین فصل سال را به یغما برده است...

آنگاه که من در آغوش احساس تو غرق می شوم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن