نوشته های مستر من

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است

حال

حالم خوش نیست...  همین....  کافیست.... 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

دیدار تو...

ای که بواسطه پرده های بزرگی و دیوار های شکوه از من نهان گشته ای.... ای حوری من که دیدارت را تنها در ابدیت جایی که مساوات هست امید دارم...

+ سطر کوچکی از برگ ها احساس عاشقانه های جبران خلیل جبران که ترجمه فارسیش خیلی از قدرت اولیه ش کاست....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

یک بیت شعر

گاهی می تواند قدرتی داشته باشد که فقط اشک هایت سرازیر شود و چنان وسواسی داشته باشی برایش که شاید هفته ای یک سطر تنها به دلت بنشیند و آخر سر هم با کلی کلنجار لایقش ندانی هنوز....

فقط این را میدانم که عجیب بازی میکند... 

و عجیب از دل بر می آید....

شاید خیلی.... در پیچ زمان گرفتار شود...

ولی عجیب از پیچاپیچ زمان خلاصی خواهد یافت و در تمام زمان ها خودنمایی... به این ایمان دارم.... 

+ حال این روز هایم.....  بماند....

کنج همه ی ماندنی های دیگر تنهایی هایم.. 

++ نمیدانم شاید خداحافظی با وبلاگ نویسی.....  شاید 

+++ در دنیایی که هر کس به فکر دنیای خود است و به جریان انداختن زندگی در مسیر خودش.... هر مسیری که خود میخواهد... تو ( یعنی من) از عشق سرودنت شاید چرتی بیش نباشد... :/

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

افسار...

گفته بودم بی تو می میرم ، ولی این بار نه 

گفته بودی عاشقم هستی ، ولی انگار نه 

هرچه گویی دوستت دارم ، به جز تکرار نیست 

خو نمی گیرم به این ، تکرارِ طوطی وار نه 

تا که پا بندت شوم از خویش می رانی مـــرا 

دوست دارم همدمت باشم ، ولی ســــربار نه 

دل فروشی می کنی ، گویا گمان کردی که باز 

با غرورم می خرم آن را ، در این بازار نه 

قصد رفتن کرده ای ، تا باز هـم گویم بمان 

بار دیگر می کنم خواهش ، ولی اصرار نه 

گه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشی 

آنچه دستت داده ام نامش دل است ، افسار نه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

روزگارم

از برای خاطر اغیار خوار م می کنی...

من چه کردم کین چنین بی اعتبارم می کنی....

روزگاری آنچه با من کرد استغنای تو....

گر بگویم.... گریه ها بر روزگارم می کنی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

اولین دانه های برف پاییزی...

رسیدن به زیباترین لحظه دلنشین رقص طبعیت....
که اینقدر تک تک دانه های برف آرام آرام بر روی دلت بنشینند که دیوانه وار تنها بتوانی با تمام ته مانده نیروی خود پشت پنجره نگاه کنی و نگاه و .... و لمس کنی زیباترین ملودی های دنیایت را که با تمام احساست پذیرایش هستی....
خوش آمدی اولین برف پاییزیِ دنیای من... :)
اولین برف پاییزی 94 تبریز
(محوطه پشت پنجره خوابگاه. برای نمایش عکس در کیفیت اصلی روی عکس کلیک کنید)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

پر از حرف

شده پر از حرف باشید و در مطلق ترین سکوت ممکن عمرتون قرار گرفته باشید...

که انگار مهر به چه بزرگی به دهانتان خورده شده باشد....

شده پر از غم باشید و بخندید....

شده پر از درد باشید و آرام بگیرید....

شده پر از اشک باشید و نگاه کنید...

شده پر از احساس باشید و محکوم به دفن...

شده پر از بال باشید و محکوم به قفس...

شده پر از شعر باشید و محکوم به نثر....

شده پر از مرگ شوید و محکوم به زندگی؟!!!...

شده پر از هیچ شوید و محکوم به هست؟!!!... .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

گل و یک فنجان آه و قاب عکس و...

اصلا آدم سر کلاس تمام هنر های تجسمی و غیر تجسمی بهش هجوم می آرند

+ یکی از چندین نمونه شاهکار های سر کلاس....  :)

گل و یک فنجان آه و قاب عکس...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

عاشق و معشوق

واى از آن روز...تو عاشق شوى و من معشوق

پدرى از تو در آرم که خدا مى داند!

افشین واعظی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
مسترمن

کی می رسد باران...

ای خدای مهربان...

کی می رسد باران...

تا بشویم جان خود را...

در آبــــــــــ ـ ـ ـ  ـ  ـ  ـ   ـ   ـ    ـ     .

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن