لبت مشروط، دلت پُرتوپ، نگاهت فتنه ی روسی
لبم پرخون، دلم آشوب، نگاهم چون اَرَس جاری
شدم سردارِ بی باروت در این تبریز، بی خاتون
گلستان ساز عهدت را در این تهرانِ قاجاری

#رص #رباعی