گاهی می تواند قدرتی داشته باشد که فقط اشک هایت سرازیر شود و چنان وسواسی داشته باشی برایش که شاید هفته ای یک سطر تنها به دلت بنشیند و آخر سر هم با کلی کلنجار لایقش ندانی هنوز....

فقط این را میدانم که عجیب بازی میکند... 

و عجیب از دل بر می آید....

شاید خیلی.... در پیچ زمان گرفتار شود...

ولی عجیب از پیچاپیچ زمان خلاصی خواهد یافت و در تمام زمان ها خودنمایی... به این ایمان دارم.... 

+ حال این روز هایم.....  بماند....

کنج همه ی ماندنی های دیگر تنهایی هایم.. 

++ نمیدانم شاید خداحافظی با وبلاگ نویسی.....  شاید 

+++ در دنیایی که هر کس به فکر دنیای خود است و به جریان انداختن زندگی در مسیر خودش.... هر مسیری که خود میخواهد... تو ( یعنی من) از عشق سرودنت شاید چرتی بیش نباشد... :/