این دیگه امتحان نیست، دیگه نمیتونی مثه بقیه چیزا اسم این رو هم امتحان بذاری
این آخر نامردیه
لذت صدای خرد شدن قلب ها چقدر برایت زیباست؟
از زجر و ناله ی دل های شکسته چقدر لذت می بری؟
چقدر زیبا و بی نقص و تمام بصیر بودی
کاش انسان بودی نه خدا،
حداقل شاید انسانیتت اجازه نگاه کردن صرف برایت نمی داد
خدایا خلاصه اش کنم، چند وقتی است کافر شده ام به خدایی ات
دیگر راه من و تو از هم جداست
تو بمان همان بالا و خدایی ات را ادامه بده
من هم این پایین انسانیتم را حفظ میکنم و خوب بودن را بیشتر از قبل تمرین میکنم
البته نه دیگر بخاطر حرفهای تو، بخاطر زیبایی خوب بودن و ارزش انسانیت
راستش را بگویم؟!! دیگر خجالت کشیدم برایش بگویم خدایی هم هست
خدایی که با آن عظمت قدرتش که گوش عالم را کر کرده است چه زیبا بصیر است.
ایمان آورده ام دیگر به بصیر بودنت
چه زیبا نگاهمان میکنی...
کاش جایمان برای لحظه ای تغییر می کرد
من خدا بودم و تو انسان
تو همچون انسان نماهای بی تفاوت فقط به نظاره کردنت می نشستی و من با تمام انسانیتم برای بندگانت خدایی میکردم
انسان که باشی نمی توانی بی تفاوت رد شوی و تنها نظاره گر باشی، انسان که باشی تا اخرین نفس و نیروی رگ هایت به داد زجر و ناله بی پناه میرسی و امیدش را از تنها امیدش نا امید نمیکنی
خدایا بهشتت برای خودت، جهنمت هم برای کسانی مژده ده که دنیایشان بهشت بود و جهنم وارانه یادت کردند
من دیگر هیچ چیزی نمیخواهم، تنها اگر میتوانی معدومم کن از تمام دنیاهایی که به پا کردی
معدوم به ذات و ممتنع الوجودی که هیچ دلیلی برای وجودش واجب نشود
تنها یک سوال برایم باقی ماند...!!! خدایان هم خجالت می کشند؟!!!