نوشته های مستر من

۱۵ مطلب با موضوع «dardel» ثبت شده است

پر از حرف

شده پر از حرف باشید و در مطلق ترین سکوت ممکن عمرتون قرار گرفته باشید...

که انگار مهر به چه بزرگی به دهانتان خورده شده باشد....

شده پر از غم باشید و بخندید....

شده پر از درد باشید و آرام بگیرید....

شده پر از اشک باشید و نگاه کنید...

شده پر از احساس باشید و محکوم به دفن...

شده پر از بال باشید و محکوم به قفس...

شده پر از شعر باشید و محکوم به نثر....

شده پر از مرگ شوید و محکوم به زندگی؟!!!...

شده پر از هیچ شوید و محکوم به هست؟!!!... .

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

درک

می گوید دوستت دارم و من می گویم به درک...

چه تفاوت عجیبی دارد بین درک او و درک من... 

چه فاصله عجیبی دارد این شباهت نزدیک....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

تشویش

گاهی پرستیدن عبادت نیست...

گاهی برای دیدن عشقت.... باید سر از رو مُهر برداری....

گاهی فقط شبیه آنچه که فکر میکنیم داریم عمل میکنم... فقط شبیه ... و فقط تصور... خودمرکز بینی ایی که همه مون رو اسیر خودش کرده... حتی گوینده همین حرف، که تصور میکنیم درست ترین حرف و تحلیل و برداشت عالم رو داریم.... و بهترین فهم .... و جلوی این فهم ناقص سدی به بلندای اسمانی بنا کرده ایم که هیچ کس را یارای عبورش نیست...و اخر سر تصدیقی فقط بر حرفهای خودمان میگذاریم.... که دیدی درست همان است که من میگفتم... چه حسی است نمیدانم... غرور ... تعصب .... کوته فکری... نه نه شاید عدم توان برای مقابله با واقعیت و قبول کردن این که تا به امروز فریب خورده بودم و اشتباه زندگی کردم.... شاید قبول این سخت ش کرده باشد.... نمیدانم.... کسی چه میداند... شاید من هم دچار همین شده باشم....

و فراموش کردیم این را که ممکن است عقل من تنها و صرفا تحت تاثیر و مجموع و شکل گرفته چند محدود نفر اطرافیانم باشد... تنها بُعد محدودی از ابعاد....

پ.ن: فکر کنم افلاطونی شوم... نه از لحاظ گرایش و تفکر... صرفا روش... روش بیان... بیان عقاید... ، متن فوق صرفا پایان یک گفتگو بود...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

خدایی هم هست؟!!!

این دیگه امتحان نیست، دیگه نمیتونی مثه بقیه چیزا اسم این رو هم امتحان بذاری

این آخر نامردیه

لذت صدای خرد شدن قلب ها چقدر برایت زیباست؟ 

از زجر و ناله ی دل های شکسته چقدر لذت می بری؟

چقدر زیبا و بی نقص و تمام بصیر بودی

کاش انسان بودی نه خدا،

حداقل شاید انسانیتت اجازه نگاه کردن صرف برایت نمی داد

خدایا خلاصه اش کنم، چند وقتی است کافر شده ام به خدایی ات

دیگر راه من و تو از هم جداست

تو بمان همان بالا و خدایی ات را ادامه بده

من هم این پایین انسانیتم را حفظ میکنم و خوب بودن را بیشتر از قبل تمرین میکنم

البته نه دیگر بخاطر حرفهای تو، بخاطر زیبایی خوب بودن و ارزش انسانیت

راستش را بگویم؟!! دیگر خجالت کشیدم برایش بگویم خدایی هم هست

خدایی که با آن عظمت قدرتش که گوش عالم را کر کرده است چه زیبا بصیر است.

ایمان آورده ام دیگر به بصیر بودنت

چه زیبا نگاهمان میکنی...

کاش جایمان برای لحظه ای تغییر می کرد

من خدا بودم و تو انسان

تو همچون انسان نماهای بی تفاوت فقط به نظاره کردنت می نشستی و من با تمام انسانیتم برای بندگانت خدایی میکردم

انسان که باشی نمی توانی بی تفاوت رد شوی و تنها نظاره گر باشی، انسان که باشی تا اخرین نفس و نیروی رگ هایت به داد زجر و ناله بی پناه میرسی و امیدش را از تنها امیدش نا امید نمیکنی

خدایا بهشتت برای خودت، جهنمت هم برای کسانی مژده ده که دنیایشان بهشت بود و جهنم وارانه یادت کردند

من دیگر هیچ چیزی نمیخواهم، تنها اگر میتوانی معدومم کن از تمام دنیاهایی که به پا کردی

معدوم به ذات و ممتنع الوجودی که هیچ دلیلی برای وجودش واجب نشود

تنها یک سوال برایم باقی ماند...!!! خدایان هم خجالت می کشند؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن

سخت است

سخت است دوست داشتن کسی که اعتقادی به شما ندارد

سخت است دوست داشتن کسی که دوست داشتنتان را قبول ندارد

سخت است عاشق کسی باشید که ... که ... اعتقادی به عشق نداشته باشد

اعتقاد به عشق شما

سخت است... خیلی... اینجاست که تو می مانی و هیچ و دگر هیچ ودگر هیچ...

سخت است ساده بودنت بهانه ای شود برای ساده گذشتن ازت .


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
مسترمن